داستان صوتی تصویری علی بابا و چهل دزد بغداد

علی بابا و برادر بزرگترش قاسم دو فرزند یک بازرگان بودند. بعد از مرگ پدر قاسم که طمع ورز بود با زنی ثروتمند ازدواج کرد و با تکیه بر تجارت پدر زندگیش رو به راه شد. اما علی بابا با زنی فقیر ازدواج کرد و به شغل هیزم چینی روی آورد.

یک روز که علی بابا برای چیدن هیزم به جنگل رفته بود، 40 دزد را دید که به سراغ گنجینه خود رفته بودند. گنج در دل غاری قرار داشت که با یک رمز در غار باز می شد. ‘باز شو کنجد’. علی بابا بعد از اینکه دزدان وارد و خارج شدن و رمز ورود و خروج را متوجه شد وارد غار شد و مقداری از طلاها را برداشت و از غار بیرون آمد به گونه ای که دزدان متوجه نشوند.

خووووب اگه میخواین بدونین بعد از اینکه علی بابا به غار رفت و طلاها رو برداشت چه اتفاقی افتاد ، حتما این داستان که حجمش هم کم و با تصاویر لحظه به لحظه داستان همراه هستش دانلود و گوش کنید.

پیشنهاد می کنم حتما این داستان رو گوش کنید چون خیلی خیلی جالب و هیجان انگیز

حتی برای سن های بالا هم این داستان هیجان انگیز و جذاب

با ما همراه باشید.